Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، می‌توان گفت «روز دانشجو» یک روز نیست که تمام روزهای سال روزی مرتبط با دانشجویان است زیرا جایگاه دانشجویان در جامعه جایگاهی مبتنی بر پرسشگری، جریان سازی، گفتمان سازی، تحول خواهی و تلاش نوآورانه در راستای حل مشکلات کشور است و کسی که برای حل نیاز مردم تلاش می‌کند از جایگاه والایی برخوردار است، اما دانشجوی امروز جامعه ما چه میزان از این ویژگی‌ها را دارد و به طور کلی در مسیر گفتمان سازی، تحول خواهی و تلاش برای حل مشکلات جامعه چقدر و چگونه فعال است؟

پاسخ این سؤالات را از سعیدرضا عاملی پرسیدیم، دبیر سابق و عضو فعلی شورایعالی انقلاب فرهنگی که البته استاد ارتباطات دانشگاه تهران هم هست و خود را همیشه یک دانشجو می‌داند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گفت‌وگوی خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس با سعیدرضا عاملی را در زیر می‌خوانید:

* روز دانشجو نماد روحیه دانشجویی مبارزه با سلطه غرب بر ایران است

فارس: آقای دکتر عاملی شما عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی هستید و در واقع در حوزه دانشگاهی کشور مسؤولیت داشته و دارید، اما در آستانه روز دانشجو قصد داریم به عنوان دانشجوی سابق و استاد امروز از شما درباره این روز سوال کنیم، به عنوان صحبت ابتدایی بفرمایید روز دانشجو را نماد چه ارزشی می‌دانید؟

عاملی: ۱۶ آذر در کشور ما به یاد مبارزه ضد استکباری سه دانشجوی دانشگاه تهران یعنی مصطفی بزرگ نیاز، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی در سال ۱۳۳۲ در اعتراض به سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا و از سرگیری روابط ایران با بریتانیا به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است که البته این روز می تواند نماد روحیه دانشجویی مبارزه با سلطه غرب بر ایران باشد.

من روز دانشجو را روز مقاومت در برابر استکبار می دانم که نماد روحیه استکبارستیزی، استقلال طلبی و عدالت خواهی دانشجویان کشورمان است. بروز این روحیه در شکل گیری آماده باش برای دفاع از مردم مظلوم غزه و شکل گیری بسیج عمومی ۱۰ میلیون نفر در مبارزه با استکبار صهیونیستی دیده شد.

واقعا نسل کشی کودکان و زنان و کهنسالان در غزه که بروز خودخواهی و استکبار نظام صهیونیستی است نمودی از توحش و خشونت بی رحمانه است که باید موجب بیداری و هوشیاری همه مردم جهان به خصوص جامعه دانشجویی در سطح جهانی شود که به لطف خدا آثار این بیداری جهانی در مقابله با استکبار صهیونیستی را در سطح جهانی می بینیم

 

 

* روحیه ضد استکباری دانشجوی ایرانی با گذشت ۷۰ سال از شهادت سه دانشجوی کشور

فارس: به نظر شما با گذشت ۷۰ سال از واقعه ضد استکباری سه دانشجوی شهید کشورمان، این روحیه همچنان در دانشجویان کشور وجود دارد؟

عاملی: بله، جامعه دانشجویی ما همچنان دارای روحیه عدالتخواهی و ضداستکباری و ارزش‌های مقاومت اسلامی است، امروز فرهنگ مخالفت با ظلم و بی عدالتی یک پدیده جهانی است و جامعه دانشجویی ما یک جامعه پیشتاز و پیشرو در عرصه مقاومت است و  شکل گیری فرهنگ مخالفت جهانی با ظلم بنیه بین‌المللی به فرهنگ مقاومت داده است.

* همیشه یک دانشجو هستم

فارس: حضرتعالی پیش از این گفته بودید که همیشه خود را یک دانشجو می دانید.

عاملی:  بله دوست دارم همیشه دانشجو باشم و این مسأله را از خداوند خواسته ام. روحیه دانشجویی در درجه اول روحیه حریت و دانش طلبی است و در درجه بعد از قابلیت کار مستمر و جهاد و کوشش برای بهتر شدن برخوردار است، جوانی و دانش‌جویی با عدالت خواهی و انسان دوستی گره خورده است.

از سودی دیگر علم‌جویی و دانش‌جویی منشاء نوآوری است و نوآوری و جدید بودن، بوستان زندگی را آباد می‌کند، اگر فرد در حوزه فعالیت‌های علمی و پژوهشی احساس کند که کارش به پایان رسیده و فعالیتش تمام شده و نیاز به علم جویی و کشف حقایق علم جدید ندارد، گرفتار مرگ حیات علمی و پژوهشی شده است؛ بنابراین دوست دارم از فضای دانشجویی و فعالیت های دانشجویی دور نشوم و نمی خواهم کار استادی دانشگاه سبب شود تا من از فضای دانشجویی فاصله بگیرم.

فارس: پس به عنوان استاد دانشگاه که همیشه خود را یک دانشجو می‌داند درباره ویژگی‌های یک دانشجو که می‌تواند در تراز انقلاب اسلامی باشد صحبت کنید.

عاملی: در درجه اول زندگی چنین دانشجویی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی است و چنین دانشجویی بر هدف متعالی تمرکز دارد؛ به طور کلی دانشجو باید پرسشگر، جریان ساز، گفتمان ساز، تحول خواه، با نشاط، با انگیزه و با تلاش های نوآورانه در راستای حل مشکلات کشور  باشد.

دانشجوی اینچنینی از خلط مفهوم و مصداق پرهیز می‌کند و اسلام را با مسلمانی‌های ضعیف خلط نمی‌کند.

دانشجو باید در قبال سرنوشت جامعه با کوله باری از تعهد و دانش، به نقادی و اصلاح ضعف ها بپردازد، از حاشیه سازی‌ها پرهیز کند و در مسیر پیشرفت و حل مسائل مردم خستگی ناپذیر باشد

 

 

 

* نگاه انقلابی در حین انتقاد از عملکردها امیدوار به آینده است

فارس: اما برخی دانشجویان معتقدند که فضای نقد و اعتراض در دانشگاه‌ها فراهم نیست.

عاملی: ابتدا بگویم که معتقدم کسی که حرفی برای گرفتن داشته باشد فضا را پیدا می‌کند.

دانشجویان ما سرمایه علمی کشور هستند و اتفاقا جامعه و مسوولان به انتقادات این قشر نیازمندند، اما دانشجویان می توانند اعتراض خود را با نقدعلمی منتهی به ارائه راه‌حل و پیشرفت و ترقی ایران مطرح کنند تا این انتقادات در مسیر رفع مشکلات و آلام مردم به کار برده شود.

اتفاقا نگاه انقلابی از یک نگاه انتقادی برخوردار است که در حین انتقاد از عملکردها امیدوار به آینده است و از هر نوع تخریب سرمایه ملی پرهیز می‌کند و به هیچ وجه در مسیر خسران که ضرر نسبت به سرمایه عمرو سرمایه‌های جمعی و ملی است حرکت نمی‌کند بلکه می‌سازد و رشد می‌دهد.

همانطور که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب بر سرمایه‌های عظیم انقلاب اسلامی با نگاه افتخار و مباهات به برجسته‌سازی پرداختند ما هم باید دقت کنیم که در نگاه انتقادی گرفتار افراط و تلخ‌گویی و تلخ کامی و سیاه نمایی های منجر به ناامیدی نشویم، امور کوچک را بزرگ نکنیم و هرگز در حلقه خستگی و خسته سازی یکدیگر وارد نشویم.

به نظر می رسد تقویت «تعامل و ارتباطات با همه دانشجویان» یک امر مهم است، ارتباطات دلسوزانه و صمیمانه، موجب فهم عمیق تر یکدیگر می شود و اختلال های ارتباطی را کاهش می دهد.

اینکه رهبر معظم انقلاب از دو قطبی شدن جامعه پرهیز می‌دهند، حتما دانشگاه جایگاهی است که می‌تواند هم منشاء اصلی دو قطبی شدن باشد و هم می تواند موجب ایجاد فضای همدردی و تعامل با یکدیگر شود

 

 

 

* یکی از شاخصه‌های شخصیتی مقام معظم رهبری «اعتماد به جامعه دانشجویی و جوان گرایی» است

فارس: در مصاحبه ای فرموده بودید که جریانات مخالف اسلام و ایران که دشمنی و کینه دیرینه‌ای  نسبت به انقلاب اسلامی دارند، حتی قبل از پیروزی انقلاب به دنبال تجزیه ایران بوده‌اند و امروز هدف خود را بر روی دانشگاه و دانشجو متمرکز کرده اند، به نظر شما مسیر صحیح دانشگاه ها و دانشجویان ما در برابر اینگونه تهاجمات چیست؟

عاملی: راه سردار شهید سلیمانی و شهدای گرانقدر دانشجو در دوره دفاع مقدس که با همه وجود به حکمت و دوراندیشی و راهبردهای جهانی و ملی رهبری حکیم انقلاب اسلامی باور داشته اند، راه صحیح است، دانشجویان امروز کشور نیز اگر به دنبال مسیر صحیح هستند به مسیر شهید سلیمانی و شهدای دانشجو نگاه و به روش مقام معظم رهبری در مواجهه با مسائل اجتماعی توجه کنند چرا که هر نوع تفرق از مسیر رهبر معظم انقلاب که خود جانباز راه انقلاب و اسلام هستند و با همه وجود و با همه تجربه و اندیشه برای عزت نسل انقلاب و مردم شریف ایران تلاش می کنند، منشاء خسارت بزرگ برای امروز و آینده ایران عزیز است، مقام معظم رهبری بزرگترین عدالتخواه با تفکرات ضد استکباری است و بطور حتم یکی از شاخص های شخصیتی ایشان «اعتماد به جامعه دانشجویی و جوان گرایی» است.

فارس: وظایف مسؤولان دانشگاهی در پرورش دانشجویان تراز انقلاب اسلامی چیست؟

عاملی: مسؤولان حوزه آموزش عالی باید دستیابی به کمالات والای انسانی را به عنوان هدف خود در نظر بگیرند و دانشگاه های ما باید کانون انسان سازی باشد که برای دستیابی به چنین دانشگاهی ۲ تحول را باید در دستور کار داشته باشیم، تحول در محتوای برنامه ها و تحول در اهداف.

فارس: در این مسیر چه باید بکنیم؟

عاملی: در این مسیر باید به چالش ها توجه کرد، واقعیت این است که امروز دشمن از جنگ نظامی با جمهوری اسلامی ایران نا امید است و در واقع دانش دفاعی که در پیوند با دانشگاه شکل گرفته قدرت بازدارندگی ایجاد کرده است ولی ما تدابیر لازم را برای جنگ فرهنگی و جنگ نرم تدارک ندیده ایم، نظام صهیونیستی دل به غلبه در جنگ نرم بسته است.

* بحران سلامت در محیط دانشگاهی غرب

فارس: برای مقابله با جنگ نرم چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

عاملی: یکی از بنیادی ترین اهداف جنگ نرم، به انحصار در آوردن ذهن نسل جوان و ایجاد فضای قطع ارتباط بین نسل انقلابی و نسل غیر انقلابی، نسل دیندار و نسل جدا شده از فضای دینی است.

برای مقابله با جنگ نرم، باید قدرت اندیشیدن و به خصوص اندیشه تحلیلی را در نسل جوان تقویت کرد تا قدرت رمزگشایی از اهداف نظام سلطه را به وضوح ببیند و لمس کند، انسان در جهان غرب با یک نوع تشویش فکری، بی قاعدگی و حتی بحران جنسیت مواجه شده است و یک فرد مردد بین مرد بودن و زن بودن قرار گرفته است. خانواده دچار بحران شده است، هویت به معنای فهم خود و دیگری، گرفتار دوگانگی‌های اساسی شده است، تجاوز به زور شیوع پیدا کرده است.

خانم شنون هال در مقاله ای که در نیچر چاپ کرده است، صحبت از بحران سلامت در محیط های دانشگاهی دارد، افسردگی های مزمن، تجاوز به زور به دانشجویان دوره دکتری و ده ها مسأله‌ای که به نوعی سلامت جسم و روان را به مخاطره انداخته است.

وضعیت بعضی از نسل جوان ما امروز مصداق این شعر پر مفهوم است که:

صیاد از پی صید دویدن عجبی نیست       صید از پی صیاد دویدن عجب آرد

 

 

متاسفانه جای ظالم و مظلوم با یک ترفندی جابجا شده است، به طور قطع ظالم ترین دولت جهان، دولت آمریکا است که به وجود آمدن با کشتار جمعی بومیان آمریکا آغاز شده و در ادامه حیات با کمتر از دو تا تعامل بدون جنگ، مابقی روابطش با جهان مبتنی بر جنگ بوده است ولی همین آمریکا در ذهنیت اجتماعی بعضی از نسل جوان، کشور الگو تلقی می شود.

* دانشگاه مطلوب و راه‌های دستیابی به آن

فارس: چگونه می توانیم به دانشگاه مطلوب دست یابیم؟

عاملی: دستیابی به چنین دانشگاهی در پرتو تلاش، همراهی، همدلی و همفکری و بهره گیری از تجربه گذشته و البته استفاده بهینه از همه ظرفیت علم جهان است. دانشگاه با محوریت استاد و دانشجو باید مشغله اصلی خود را پیدا کردن مسیرهای درست برای زندگی سالم و صالح قرار دهد و از استقلال و روحیه استعمار زدایی از علم برخوردار باشد.

ما باید بدانیم که دانش یک اولویت دارد و آن خدمت به ملت و کاهش دردها و مانع زدایی از پیشرفت کشور و ظرفیت سازی از مسیر خلاقیت و نوآوری برای راه‌عبورهای جدید برای نشاط ملی و رسیدن با شاخص های تمدن اسلامی است.

دانشگاه باید از ساز و کار تامین نیازهای اساسی مردم، استقرار نظام مند عدالت و رفع تبعیض اجتماعی و تامین رضایت و آسایش مردم برخوردار باشد که این همان دانشگاه تمدن ساز با تمدن نوین اسلامی است که منجر به استقرار جامعه سالم و پاک، جامعه راست‌گویان، جامعه احترام به حقوق انسانی و جامعه بدون فاسد و تبعیض می شود.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: روز دانشجو جامعه دانشجویی انقلاب اسلامی ضد استکباری روز دانشجو دانشگاه ها یک دانشجو نسل جوان جنگ نرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۳۵۹۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کاشی، استاد دانشگاه: این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند/ جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند/ ما در یک نقطه آغاز قرار داریم؛ این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است

به گزارش جماران؛ خبرآنلاین نوشت: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟

حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره

کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»

او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»

گذشته جامعه مدنی در ایران

او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»

درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰

کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»

او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»

چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟

کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»

طرح مساله اصلی

کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»

او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»

کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»

۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین

این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»

او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعت‌های کثیر بی‌نام، گمنام، فرم‌هایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»

بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»

 

نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم

کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»

سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک

این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»

او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»

تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت

کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»

او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»

وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»

کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»

او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»

آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمت‌هایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»

کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»

همه در یک دادگاه بزرگ

کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»

او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »

چکیده پسینی

در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»

دیگر خبرها

  • اجتماع دانشجویی در همبستگی با دانشجویان آمریکایی و اروپایی مقابل دانشگاه تهران
  • جنبش دانشجویی در آمریکا مورد حمایت دانشجویان شهرکرد قرار گرفت
  • برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین چیست؟
  • کرسی جامعه اهل سنت در مجلس خبرگان رهبری افزایش پیدا کرد
  • چرا خیزش دانشجویی آمریکا صهیونیست‌ها را به وحشت انداخت؟
  • آقای زلفی‌گل! شما از ابتدا هم اشتباهی بودید!
  • کاشی، استاد دانشگاه: این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند/ جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند/ ما در یک نقطه آغاز قرار داریم؛ این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است
  • اردوغان: حماس یک گروه مقاومت در فلسطین است
  • هوشمندسازی خدمات حوزه مشاوره و سلامت دانشجویی با به‌کارگیری هوش مصنوعی
  • تاکید امام جمعه مشهد بر ضرورت تحول و تجدید حیات در عرصه فرهنگی جامعه